بیوگرافی افشین یداللهی در سایت انسان شاد


افشین یداللهی ، پزشک متخصص اعصاب و روان و شاعر و ترانه سرای اهل ایران متولد دی ماه 1347 در اصفهان بود.
افشین یداللهی در 25 اسفند ماه به دلیل تصادف رانندگی در گذشت.

سرهنگ رحمانی در تشریح این خبر گفت:
در مسیر بازگشت به تهران روز چهارشنبه 25 اسفند ماه ساعت 2 بامداد در کیلومتر 37 آزاد راه کرج - قزوین بر اثر برخورد خودروی سواری سورنتو با
کشنده ایویکو، افشین یداللهی ترانه سرا که راننده خودروی سورتو بود، کشته شد.
وی افزود : علت اولیه این حادثه توقف ناگهانی سورنتو در سطح آزادراه و عدم توجه به جلو از سوی کشنده ایویکو بوده است.
در این حادثه افشین یداللهی و برادر همسرش به رحمت خدا و همسر وی بر اثر جراحت در بیمارستان بستری شده است.
پیکر ترانه سرا افشین یداللهی در حال حاضر در بیمارستان امام جعفر صادق (ع) شهر هشتگرد است.
پدر افشین یداللهی از بزرگان شهر ایزدخواست بوده است و مادر وی نیز اهل اسفرجان است.
افشین یداللهی دیپلم تجربی خود را در سال 1364 از دبیرستان البرز گرفت.
او تخصص اعصاب و روان را نیز در سال 1379 از دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی گرفت.
او کار حرفه ای خود را در سال 1376 با سرودن ترانه ای در باب شخصیت امام حسین(ع) شروع کرد که با آهنگسازی فواد حجازی و خوانندگی خشایار اعتمادی در ارکستر سازمان صداوسیما اجرا شد.
کار دوم وی، ترانه «از فارس تا خزر» با آهنگسازی شادمهر عقیلی و خوانندگی خشایار اعتمادی اجرا شد.

وی برای بسیاری از سریال های ماندگار تلویزیونی ترانه سروده، آخرین کارش ترانه تیتراژ سریال «تبریز در مه» است که ترانه آن توسط سالار عقیلی خوانده شد.
مردم وی را با سرودن ترانه سریال «شب دهم» ساخته حسن فتحی که 10 سال پیش از صداوسیما پخش شد، می شناسند.
یداللهی برای تیتراژ بسیاری از سریالهای تلویزیونی، ترانههایی سروده است.
سریالهایی چون شب آفتابی، سریال غریبانه، شب دهم، میوهٔ ممنوعه، مدار صفر درجه، تبریز در مه و معمای شاه است.

پستی که افشین یداللهی در اینستاگرامش راجع به فوت علی معلم انتشار داده بود:
عزرائيل جان اوج نگير عزيزم.
وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید
وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید
وقتی زمین ناز تو را در آسمان ها می کشید
وقتی عطش طعم تو را با اشک هایم می چشید
من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی
چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی
یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود
آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود
وقتی که ما عاشق شدیم شیطان به نام ما سجده کرد
آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد
من بودم و چشمان تو نه آتشی و نه گلی
چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی
من عاشق چشمت شدم شاید کمی هم بیشتر
چیزی در آن سوی یقین شاید کمی هم کیش تر
آغاز و ختم ماجرا لمس تماشای تو بود
دیگر فقط تصویر من در مردمک های تو بود.»






نظرات شما عزیزان:
:: برچسبها:
بیوگرافی افشین یداللهی,افشین یداللهی,افشین یداللهی در گذشت,مرحوم افشین یداللهی,مدار صفر درجه,Afshin Yadollahi,